کتابخانه کارگاه داستان نویسی

ورود با کارت عضویت الزامی است

کتابخانه کارگاه داستان نویسی

ورود با کارت عضویت الزامی است

کتابخانه کارگاه داستان نویسی

بسم الله

آمده ایم اینجا تا هرچه برایمان و برایتان مقدور باشد ، کتاب هایمان را بتکانیم و چند قفسه ی مشترک بسازیم...


کتابخوانی تا بهاران (2)

چهارشنبه, ۱۵ بهمن ۱۳۹۳، ۰۲:۵۴ ب.ظ


سلام

از این تعداد نویسنده تا اینجا فقط 3 تا؟؟؟ اوه اوه اوه 

:))


ممنون از دوستان که همکاری می کنند. بعضی از دوستان گفته اند ما مشغول خواندن هستیم. منتظر هستیم. فقط طوری نشود که وسط زمستان علف زیر پایمان سبز بشود :)



جناب طاهر حسینی:


دل سگ


نویسنده: میخائیل بولگاکف

107 صفحه



                             


داستان درباره ی سگی است که به انسان تبدیل می‌شود و...

زاویه دید مشخصی ندارد گرچه به طور کلی دانای کل است و در فصل‌های اول بیشتر دانای کل محدود به شاریک(سگ)

کتابی که باید آن در دسته داستانهای علمی تخیلی گذاشت روان است و شخصیت پردازی خوبی دارد شکستگی در روایت ندارد و مستقیم پیش می‌رود...

به جز اینها امروز دیدم که گویا رهبری هم درباره‌ی آن چیزی گفته اند که خواندن آن هم خالی از لطف نیست.


  × دوستان می توانند دل سگ را از اینجا دانلود کنند. (بهانه ای نیست برای نخواندنش)  :)




خانم معلم:


استخوان خوک و دست های جذامی


نویسنده: مصطفی مستور

نشر چشمه

82 صفحه


                              



درونمایه ی آن دقیقا فرمایش حضرت علی علیه السلام است که دنیا در نظر من بی ارزشتر از استخوان خوکی در دستهای یک جذامی است . 


نویسنده با زاویه دید دانای کل به بررسی وضعیت چند خانواده که در یک مجتمع مسکونی زندگی می کنند می پردازد . روایت خوب ، شروع و پایان خوب و البته توصیفات کم ولی زیبایی که مناسب داستان کوتاه هستند باعث می شود که من ( فرد خسته ای که حدود 5 ساعت با کامپیوتر کار کرده و خسته است ) کل 82 صفحه ی کتاب را کامل بخوانم . اگر نخوانده اید خواندنش را از دست ندهید . 




احلام:


موبی دیک

 (متن کوتاه شده)

نویسنده: هرمان ملوین

نشر افق

160 صفحه


متاسفانه موقع برداشتن کتاب حواسم به جمله متن کوتاه شده نبود. و شاید بتوان گفت قطعا بخشی از کتاب حذف شده بود و نمی شود خیلی درست قضاوت کرد.متنی ساده و روان،‌بی هیچ پیچیدگی. من اول شخص داستان را روایت می کند. ماجراجویی عده ای برای شکار نهنگ سفیدی به نام موبی دیک است. خواندنش خالی از لطف نیست که بسیاری موبی دیک را یک از برترین و بحث برانگیزترین رمان های ادبیات کلاسیک می دانند.شاید بتوان کل کتاب را تمثیلی از زندگی واقعی دانست.

(یک کتاب دیگر هم خوانده بودیم که معرفی نمی نماییم :)  )




موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۱۱/۱۵
کتابدار کارگاه

نظرات  (۵)

سلام
ممنون احلام جان . زحمت گذاشتن جلد کتاب هم افتاد گردن شما... ببینم میرسم تا فردا شب جاده رو تموم کنم ! ... 
جناب حسینی سلام
از بولگاکف کتاب مرشد و مارگریتا رو خوندم که خیلی جالب بود . رمان از سه داستان مختلف تشکیل شده که گاهی با هم آمیخته می شوند و در انتهای کتاب مشخص می شود که ...
اول داستان سفر شیطان به مسکو 
دوم داستان پیلاطس و شرح به صلیب کشیدن مسیح
سوم عشق مرشد و مارگریتا
کلا در دو زمان مختلف روی میدهد .زمان حضرت مسیح و حکومت استالین 
و جالبتر اینکه پاییلو کوییلو هم از این کتاب برای نوشتن یکی از کتاب هایش استفاده کرده است تقریبا چیزی است شبیه همین اثر.(اسم کتابشو یادم رفته )
سلام من نمایشنامه دل سگ که فک کنم برمبنای این رمان نوشته شده رو خوندم. این همونه که شخصیتش که اول سگ بوده به مرور دلش میخواد شناسنامه و هویت و اینا داشته باشه؟
۲۰ بهمن ۹۳ ، ۰۰:۱۳ طاهر حسینی
به خانم نگار
نمایشنامه را ندیده ام اما داستانی که می‌گویید همان است.
سلام 

کتاب روز خرگوش اثر خانم بلقیس سلیمانی روایت یک روز زنی میانسال است که از شوهرش جدا شده و با تنها پسرش هومن که دانشجوی دانشگاه تهران است زندگی میکند و عقد موقت مردی به نام بهرام شده است که شباهت های زیادی به همسرش ایرج دارد . دغدغه ها ، گرفتاری ها ، احساسات و نوع نگاه زنی تحصیلکرده و بیوه به محیط اطراف ، خانواده و مردمش را نشان میدهد . 
راوی اول شخص و به نظر سیال ذهن است . داستان در دو بخش نوشته شده . حکایت یک روز از زبان مثلا دو خواهر که ظاهرا دو قلو هستند . در داستان اول روایت ها خیلی مستقیم است  گرچه حرکت در ان دیده می شود ولی خیلی مستقیم به همه چیز اشاره می شود . 
در بخش دوم که مثلا از زبان خواهر دوم است همان اتفاقات از زاویه  دیگر بررسی می شود و در این بخش شاهد شاویینگ هایی می باشیم . 
در هر دو قسمت شخصیت داستان با نویسنده ای به نام بلقیس سلیمانی روبرو می شود که از نظر شخصیت خانم نویسنده آدمی ترسو و محافظه کار است که خودش هم نمی فهمد حتی در مصاحبه هایش چه می گوید ! 

بخشی از داستان : 
اگر هیچ چیز گوشه ی دنج تغییر نکرده باشد گارسن هایش تغییر کرده اند . گارسن های دهه ی شصت خشک و سرد بودند . با اینکه پول می دادیم هیچ وقت به این خوبی تحویل مان نمی گرفتند . حالا که فکر میکنم به نظرم آن روزها در رفتار گارسن ها نوعی دشمنی هم می دیدم انگار از این که عده ای راست راست توی این مملکت راه می روند و بدون هیچ غم و غصه ای چای و بستنی سفارش می دهند حرص می خورند . باید بیست سی سال می گذشت تا آدم ها محترم شمرده شوند . 

شاید خیلی بدجنس باشم ولی این پاراگراف اگر اورده نمی شد هم تغییری در روند داستان نداشت . انگار می خواهد نوع تفکر شخصیت را از انقلاب بگوید . 
 با یک کتاب نمی شود قلم نویسنده ای را شناخت ولی این کتاب چندان به من نچسبید . شاید چند خط از کتاب بیشتر جایی برای خط کشیدن نداشت ! تنها کتابی است که زیر جملاتش خطی نکشیده ام !!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی