کتابخانه کارگاه داستان نویسی

ورود با کارت عضویت الزامی است

کتابخانه کارگاه داستان نویسی

ورود با کارت عضویت الزامی است

کتابخانه کارگاه داستان نویسی

بسم الله

آمده ایم اینجا تا هرچه برایمان و برایتان مقدور باشد ، کتاب هایمان را بتکانیم و چند قفسه ی مشترک بسازیم...


۵ مطلب در فروردين ۱۳۹۴ ثبت شده است

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۳۱ فروردين ۹۴ ، ۱۸:۴۶
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۲۴ فروردين ۹۴ ، ۱۴:۴۵
کتابدار کارگاه
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۱۷ فروردين ۹۴ ، ۰۰:۲۷
کتابدار کارگاه


سلام


امیدوارم ایام تعطیلات به همه ی هم کارگاهی ها خوش گذشته باشد :)

خوب ممنون از کسانی که در طرح کتابخوانی تا بهاران شرکت کردند. به دلیل استقبال شما (زورکی) اینجانب تصمیم گرفتم که کتابخوانی فصلی را شروع کنیم :) و ببینیم در طول فصل همه ما چقدر کتاب می خوانیم. لطفا همکاری کنید. دوخط در یک کامنت تنبلی ندارد. 

برای شروع سال:


خانم پلک شیشه ای:


دختری با گوشواره مروارید


نوشته ترسی شوالیه و ترجمه گلی امامی از نشر چشمه



                     


کتاب 237 صفحه است و داستانی از زندگی یک دختر در قرن 17 میلادی در یکی از شهرهای هلند را به تصویر می کشد. دختر علاقه مند به نقاشی ها و رنگ هاست و به علّتی خدمت کار خانه یک نقاش می شود. 
نویسنده هنرش را با شرح جزئیات هر صحنه و توصیفات گیرا و جذاب بسیاری به رخ خواننده کشیده است.
داستان دارای روایتی خطی از زبان خود دختر است. 
با وجود این که مخاطب یک جاهایی حوصله اش از سیر یکنواخت داستان سر می رود امّا نویسنده سعی می کند هر چند دقیقه گره جدیدی بیافریند.




 رمان نه آبی نه خاکی 
نوشته علی موذنی
نشر سوره مهر



                           


این رمان حاصل یادداشت های دفترچه خاطرات شهید سعید مرادی است که چند سال پس از شهادتش در طی یک تفحص پیدا می شود. 
بسیار جذاب و خواندنی بود. 
نسخه خوبی بود برای مرهم شدن دلتنگی های دوری از مناطق جنوب و البته زیباترین بخش هایش آن جاهایی ست که از عشق به امام زمان و طلب شهادت از خدا طی می شود.



خانم معلم:


روز خرگوش
اثر خانم بلقیس سلیمانی
نشر چشمه


                        



 روایت یک روز زنی میانسال است که از شوهرش جدا شده و با تنها پسرش هومن که دانشجوی دانشگاه تهران است زندگی میکند و عقد موقت مردی به نام بهرام شده است که شباهت های زیادی به همسرش ایرج دارد . دغدغه ها ، گرفتاری ها ، احساسات و نوع نگاه زنی تحصیلکرده و بیوه به محیط اطراف ، خانواده و مردمش را نشان میدهد . 
راوی اول شخص و به نظر سیال ذهن است . داستان در دو بخش نوشته شده . حکایت یک روز از زبان مثلا دو خواهر که ظاهرا دو قلو هستند . در داستان اول روایت ها خیلی مستقیم است  گرچه حرکت در ان دیده می شود ولی خیلی مستقیم به همه چیز اشاره می شود . 
در بخش دوم که مثلا از زبان خواهر دوم است همان اتفاقات از زاویه  دیگر بررسی می شود و در این بخش شاهد شاویینگ هایی می باشیم . 
در هر دو قسمت شخصیت داستان با نویسنده ای به نام بلقیس سلیمانی روبرو می شود که از نظر شخصیت خانم نویسنده آدمی ترسو و محافظه کار است که خودش هم نمی فهمد حتی در مصاحبه هایش چه می گوید ! 

بخشی از داستان : 
اگر هیچ چیز گوشه ی دنج تغییر نکرده باشد گارسن هایش تغییر کرده اند . گارسن های دهه ی شصت خشک و سرد بودند . با اینکه پول می دادیم هیچ وقت به این خوبی تحویل مان نمی گرفتند . حالا که فکر میکنم به نظرم آن روزها در رفتار گارسن ها نوعی دشمنی هم می دیدم انگار از این که عده ای راست راست توی این مملکت راه می روند و بدون هیچ غم و غصه ای چای و بستنی سفارش می دهند حرص می خورند . باید بیست سی سال می گذشت تا آدم ها محترم شمرده شوند . 

شاید خیلی بدجنس باشم ولی این پاراگراف اگر اورده نمی شد هم تغییری در روند داستان نداشت . انگار می خواهد نوع تفکر شخصیت را از انقلاب بگوید . 
 با یک کتاب نمی شود قلم نویسنده ای را شناخت ولی این کتاب چندان به من نچسبید . شاید چند خط از کتاب بیشتر جایی برای خط کشیدن نداشت ! تنها کتابی است که زیر جملاتش خطی نکشیده ام !!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ فروردين ۹۴ ، ۲۰:۳۴
کتابدار کارگاه


سلام


داستان بانوی نقره ای را با یکدیگر گوش می دهیم :)

و صد البته اظهار نظر می نماییم.

+



۱۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ فروردين ۹۴ ، ۱۱:۱۱
کتابدار کارگاه