کتابخانه کارگاه داستان نویسی

ورود با کارت عضویت الزامی است

کتابخانه کارگاه داستان نویسی

ورود با کارت عضویت الزامی است

کتابخانه کارگاه داستان نویسی

بسم الله

آمده ایم اینجا تا هرچه برایمان و برایتان مقدور باشد ، کتاب هایمان را بتکانیم و چند قفسه ی مشترک بسازیم...


۲ مطلب با موضوع «داستان های خوب» ثبت شده است

 سلام الله علیکم.

فـ . الف:

                       

مامور سیگاری خدا را  بخوانید تا خاطرات تلخ و شیرین و بعضا روی اعصاب تان زنده شود! چه بسا که هر کدام از ما بتواند یک کتاب از ماجراهای رفت و آمدش با وسایل نقلیه ی عمومی بنویسد. بس که ایرانی جماعت خاطره آفرین است! عامیانه بودن جملات و مرتب بودنشان فضای کتاب را با توجه به ماهیتش جذاب کرده. 

اسمش مثل 90 درصد کتاب های دیگر برگزیده ی یکی از بخش هایش ست. یکی از راننده تاکسی ها.

پشت جلد توضیح خوبی دارد: نویسنده که کارشناس ارشد جامعه شناسی است، برای انجام پروژه ای تحقیقی، نوعی دوربین مخفی ادبی به دست گرفته و در تهران و اصفهان و چند شهر دیگر، صدای مردم را در تاکسی ها ضبط کرده است. حرف ها طبیعی اند  و در عین حال با انتخاب ها و روایت های نویسنده به داستان هایی کوتاه تبدیل شده اند. در این اثر با آدم هایی استثنایی، موقعیت هایی ویژه و نثری طنزآلود روبه رو می شویم.

اجازه می فرمائید گاهی خواب شما را ببینم ِ صالح علاء  آن طور که خودش گفته پنج داستان و دو روایت دارد. البته من حوصله ام نکشید روایت هایش را تا آخر بخوانم ، حوصله سر بر بود به نظرم. یک جور ثبت ذهنیات شخصی که شاید برای بقیه چندان جذاب نباشد. داستان ها هم سوژه ی خاصی نداشتند. اتفاق خارق العاده و نثر دلنشینی در آن دیده نمی شد. حتا یکی دو جا دلم می خواست خودم پایانشان را بنویسم. البته داستان آخر هم خیلی آشنا بود، فکر کنم با قدری سانسور در همشهری داستان چاپ شده بود قبلا .

ابولمشاغل نادر ابراهیمی را اصلا اصلا از دست ندهید. جلد اولش ، ابن مشغله را دو سال پیش خوانده بودم و از ذوقم این یکی را همان موقع گرفتم اما دست کسی به امانت مانده بود تا حالا. حالا دوباره با قلم نادر ابراهیمی در روایت گری اش کیف کردم. علاقه و احتیاج من به روایت خوانی را حتما شما هم دارید. پس آثار خوب اینطوری را از دست ندهید. مثل جانستان کابلستان. ابوالمشاغل ادامه ی زندگی کاری نادر ابراهیمی است . همه چیز برای او از جایی شروع می شود که پدرش مهر حمالی و پارکابی بر او می چسباند. تلاش می کند و تلاش می کند تا به اینجا می رسد. در ابوالمشاغل خیلی چیزها دستگیرتان می شود. از جمله حال و روز فضای سینما و داستان قبل از انقلاب با تحلیل ها و عقاید و سختی های نادر ابراهیمی.

دلم نیامد این تکه را از متن کتاب نیاورم :

« ما نویسندگان بندبازان را مانیم که روی بند، اگر چنان شیرین نکاریم که صدای کف زدن تماشاگران بلند شود، صاحبان خیمه و خرگاه و بند به خفت بیرونمان می کنند. و اگر چنان جان بازی کنیم که صدای کف زدن تماشاگران به آسمان برسد چه بسا که تعادل مان را از کف بدهیم و نقش زمین شویم. و نویسنده هرقدر هم  زورمند و گردن کلفت باشد، متاسفانه فیل نیست که مرده و زنده اش به یک قیمت بیارزد. »

جومپا لاهیری نویسنده ی خلاقی است که آدم فکر می کند در هر داستان دارد زندگی خودش را می نویسد . بعد از معرفی اش در همشهری داستان مشتاق شدم که بیشتر بخوانمش و در این دو سه هفته ی اخیر موفق شدم. قلمش شلیک نهایی خوبی دارد و کلا آدم را به هیجان می آورد.  اما به علت برخی حواشی، خودتان در صورت تمایل می توانید دنبال آثارش بگردید که بعد نگویید نیازمند سانسور بودند :) 

برو ولگردی کن رفیق ِ مهدی ربّی  را چند ماه پیش خواندم. از روی حرف جناب دبیر که فرمودند در حال مطالعه ی داستان های این نویسنده هستند. فکر کردم که نظرم را راجع به این کتاب هم بنویسم بد نباشد. هرچند در مقرری کتابخوانی مان نگنجد. با عرض پوزش و جسارت باید بگویم که ارزش خواندن نداشت. فارغ از حس بی پردگی و بی قیدی در موضوع و لحن و یکجور نشان دادن تمایلش به خاتمی لابه لای داستان، مهارت ویژه ای با توجه به آنچه در کارگاه خواندیم در این کتاب حداقل برای من یافت نشد. دلم میخواست مثل محمد طلوعی باشد که آدم را یکهو به وجد بیاورد.

۱۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ اسفند ۹۳ ، ۱۴:۴۴

           

       

۷ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ شهریور ۹۳ ، ۱۱:۴۶