کتابخانه کارگاه داستان نویسی

ورود با کارت عضویت الزامی است

کتابخانه کارگاه داستان نویسی

ورود با کارت عضویت الزامی است

کتابخانه کارگاه داستان نویسی

بسم الله

آمده ایم اینجا تا هرچه برایمان و برایتان مقدور باشد ، کتاب هایمان را بتکانیم و چند قفسه ی مشترک بسازیم...


نگاهی کوتاه به یک کتاب خوب

پنجشنبه, ۳ مهر ۱۳۹۳، ۱۰:۳۱ ب.ظ

به پیشنهاد جناب دبیر ، برای بحث «توصیف» داستانی، آقای سرباز شهاب بخش های منتخبی را از کتاب «خاطرات صد در صد واقعی یک سرخپوست پاره وقت» عکس گرفتند تا هم معرفی کتاب باشد و هم مثال‌های خوبی برای توصیف و البته :

باعث ایجاد رغبت برای کسانی که قصد مطالعه ی یک کتاب مفید دارند و در ضمن :

بقیه نیز یاد بگیرند با این کتابخانه مشارکت کنند . 

 از اینجا ببینید +

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۳/۰۷/۰۳

نظرات  (۶)

۰۴ مهر ۹۳ ، ۰۳:۵۷ دبیر کارگاه
سلام


ممنون شهاب جهان
و ممنون از مسئولین محترم کتاب‌خانه!
۰۴ مهر ۹۳ ، ۱۶:۴۷ طاهر حسینی
اه پس نظر من کو؟

سلام مجدد
این دوازده برش همه‌اش که برای توصیف نبود؟بود؟ مثلا آن دوازدهمی؟

نمی‌دانم چرا اما احساس کردم(از روی همین دوازده‌تا برش!!) لحنی مشابه "بیلی باتگیت" دکتروف دارد.البته من ناطور دشت را نخوانده‌ام اما احساس می‌کنم آن هم همین لحن را داشته باشد.لحن یک نوجوان یاغی که چیزی را قبول ندارد .کی این لحن را دوست دارد؟
پاسخ:
ف.الف:

سلام علیکم 
نظر دیگه ای از شما نبود !

خب به نیت معرفی کتاب هم بود اما شاید خود آقای سرباز شهاب جواب دیگه ای داشته باشن .

بیلی باتگیت هم قراره به همین شکل معرفیش کنیم اما در مورد لحن فکر می کنم حق با شما باشه . لحن هولدن خیلی صریح بود. این شباهت توی همین 12 تا برش حس میشه . البته باید کتاب رو کامل خوند. من که ترغیب شدم! 

سلام
ممنون از پیگیری تون
آقای طاهر هولدن هم دقیقا همون شخصیت یاغی که می فرمایید رو داشت...
من بیلی باتگیت رو نخوندم
اما حتما توی شخصیت پردازیشون تفاوت های مهمی هست که یه جورایی میشه گفت یاغی گری ویژگی نوجووناست تا جز شخصیتشون

الان که یه چندتا از جملات کتاب  رو خوندم
حدس می زنم بهترین تفاوتش با هولدن بی اعتماد به نفس بودنشه
برخلاف هولدن که به خودش اجازه میده هرکاری کنه
لحن هولدن گستاخانه بی پروا و خودخواهانه است 

(البته  این ویژگی شخصیت این کتاب (سرخپوست )هم بیشتر وابسته به شرایط زندگیشه می تونه با تغییر شرایطش عوض بشه...درمورد عوض شدنش باید از آقای شهاب که کتابو خوندن پرسید)
۰۴ مهر ۹۳ ، ۲۳:۲۵ دبیر کارگاه
چه بحث خوبی!
[بچه‌ها کاش همیشه این‌ بحث‌ها درباره‌ی کتاب‌ها و متن های داستانی جریان داشته باشه. مثل یه نبض قوی می‌مونه که خون پمپاژ می‌کنه به روح داستان‌نویس خفته‌ی درون آدم.]


با این‌که توجه‌تون رو به تشابه  این سه تا نوجون توی این سه اثر درخشان نسبتاً دقیق می‌دونم، اما نظر من اینه که این سه تا تفاوت‌های زیادی هم با هم دارند.
ویژی منحصر به فرد جونیورِ [ سرخپوست] نگاه فوق‌العاده طنزش به ماجراها و موقعیت‌ها و آدم‌هاست. که لحن کل کتاب رو با دو تا اثر دیگه متفاوت می‌کنه.
درباره‌ی اون دو تا هم فکر می‌کنم باید باز بحث بیشتری شکل بگیره که به نتیجه‌ی قطعی برسیم.
۰۷ مهر ۹۳ ، ۰۰:۰۸ سرباز شهاب
سلام
خواهش می کنم وظیفه بود.
هم نیت نشون دادن توصیف ها بود هم معرفی کلی کتاب.
بله کاملا رشد پیدا میکنه شخصیت جونیور. 
سبک نگارش این کتاب به نظر من حتی خاص تر از دو کتاب دیگه ست. طنز تلخی که داره واقعا جذب کننده ست. و شخصیت پردازی هم به نظر من قوی بوده توش.
 ان شاالله که کتابدارا کتاب بیلی باتگیت رو هم بگذارند..
حالا سوالی که مطرحه اینه که آیا با رشد شخصیت درون یک داستان لحن هم تغییر می کنه؟
به عنوان مثال کتاب "سرخپوست" تغییر لحن پیدا می کنه یا نه؟

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی